شهید مصطفی صدرزاده
مصطفی صدرزاده در ۱۹ شهریور سال ۱۳۶۵ و در شهرستان شوشتر از توابع استان خوزستان به دنیا آمد. پدرش پاسدار و جانباز دفاع مقدس بود و همین امر زمینه تربیت اسلامی و دینی مصطفی را مهیا می کرد.
در زمان کودکی و زمانی که مصطفی فقط ۱۰ سال سن داشت خانواده اش به علت شغل پدر به مازندران و پس از مدتی کوتاه به شهرستان شهریار نقل مکان کردند و به این ترتیب سنین کودکی و نوجوانی مصطفی صدرزاده در این شهر سپری شد. مصطفی صدرزاده دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئت های مذهبی گذراند و از همان سنین در کارهای فرهنگی و عضویت و حتی یادگیری فنون نظامی حضور فعال داشت.
شهید صدرزاده پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد حوزه علمی میشوند تا به فراگیری علوم دینی مشغول شوند و پس از آن در رشته ادیان و عرفان وارد دانشگاه می شوند. دوران دانشجویی مصطفی صدرزاده با فعالیت های فرهنگی و جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار به کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی و…. همزمان میشود.

مصطفی صدرزاده فرمانده گردان عمار لشگر فاطمیون
شهید مصطفی صدرزاده به فعالیت های فرهنگی در زمان جنگ نرم اهمیت فراوانی قائل بودند به گونه ای که به گفته همسر ایشان حتی در زمان خواستگاری با اعلام این که به جای همسر به دنیال همسنگر برای کارهای فرهنگی هستند، این آمادگی را در شریک زندگی شان ایجاد میکنند. نتیجه ازدواج شهید صدرزاده که در سال ۸۶ و سن ۲۱ سالگی اتفاق افتاد دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمد علی است. فاطمه در زمان شهادت پدرش ۷ ساله و برادرش ۷ ماهه بودند.

مصطفی صدرزاده و فرزندش محمد علی
با شدت گرفتن درگیری بین گروه های تکفیری و مقاومت در عراق و سوریه مصطفی تصمیم میگیرد برای دفاع از حرم بی بی زینب راهی سوریه شود و برای ثبت نام شروع به پرس و جو میکند اما راهی برای اعزام پیدا نمیکند تا این که در سفری به عراق و در یکی از هیئت های عزاداری با گروهی از مدافعان حرم افغانستانی آشنا می شود . تصمیم میگیرد به عنوان رزمنده افغانی راهی سوریه شود.

سید ابراهیم و شهید حسین بادپا
مصطفی صدر زاده بعد از سفری که به مشهد مقدس دارد و برای رسیدن به هدف خود شروع به تمرین لهجه افغانی میکند و حتی برای خود کارت شناسایی افغانی تهیه میکند و با تغییر قیافه سعی میکند خود را به رزمندگان افغانی شبیه تر سازد و درنهایت پس از تلاش فراوان در سال ۱۳۹۲ موفق می شود برای اولین بار و در قالب نیروی جهادی عازم سوریه شود.
مصطفی صدر زاده نام جهادی سید ابراهیم را برای خود انتخاب میکند و با وجود این که هویتش برای ابوحامد، فرمانده گردان فاش می شود، وی را راضی میکند تا در همین گردان به دنبال هدف خود بگردد و در نهایت به علت رشادت درجنگ با تکفیری ها، فرمانده گردان عمار و جانشین فرمانده تیپ فاطمیون می شود.
سید ابراهیم در طول دو سال حضورش در جبهه های سوریه چند بار با مجروحیت های کوچک و بزرگ به ایران برمی گردد اما به علت اشتیاقش به جهاد پس از مدت کوتاهی مجددا به جبهه باز میگردد تا این که سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، همانطور که بارها خودش گفته بود در ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم درحومه حلب سوریه به آرزوی خود رسید و با دوستان شهیدش مهدی صابری، فاتح، ابوحامد و ابوعلی ملحق شد و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.

ملاقات سردار سلیمانی با خانواده شهید مصطفی صدرزاده پس از شهادت ایشان
شهید صدرزاده در تمام دوره زندگی خود مشغول کارهای فرهنگی بود و با وجود سن پایین خود در محل زندگی خود مورد اعتماد اهالی بود و سعی می کرد کمکی برای گرفتاری های اهل محل باشد به طوری که حتی کمک حال خانواده های محروم و بی سرپرست بود.
مصطفی صدر زاده به این قطعه شعر علاقه زیادی داشت و بسیار دیده شده بود که زیر لب آن را زمزمه میکرد:
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید محیا شد از بحر قربانی
سوی حسین رفتن با چهره ی خونی
زیبا بود این سان معراج انسانی

آخرین تصویر ثبت شده از شهید مصطفی صدرزاده
آلبوم تصاویر شهید مصطفی صدرزاده :
- شهید مصطفی صدرزاده و شهید مهدی صابری
- شهید صدر زاده در کنار سردار سلیمانی و شهید صابری
- سید ابراهیم در جبهه حلب
سید ابراهیم، حاج همت زمان ما بود. حیف که وقتی پر کشید شناخته شد
مصطفی خدایی زندگی کرد و خدایی هم از بینمون رفت، واقعا افسوس میخورم که دیر شناختمش و درکش نکردم.
با تشکر از سایت وبتان لطفا وصیت نامه شهید صدرزاده را در سایت قرار دهید